کیان پنچ ماهه گلم
کیان پنچ ماهه
اولین عید پسرم و عید دیدنیهاش و مسافرتش بعد به دنیا اومدنش
عید امسال اولین عیدی بود که تنها نبودیم و پسرم پیشمون بود و با وجود اون خیلی بیشتر بهمون خوش گذشت سالهای قبل تنها مسافرت می کردیم ولی امسال خیلی متفاوت بود چون با وجود پسر عزیزم خیلی بیشتر خوش گذشت بر خلاف تصورم که همیشه فکر می کردم با بچه کوچک خیلی تو سفر محدودتر باشیم و خوش نگذره ولی امسال از همه سالها بهتر بود چون نفس عزیزم باهامون بود امسال اولین عید پسرم تو زندگیش و اولین مسافرتش بود که اصفهان شیراز و بوشهر رفت اصفهان که به دین مادر شوهرم و خواهر شوهرم و بقیه اقوام رفتیم که مادر بزرگ کیان جونی میشه وشیرازو به دین خانواده خودم و اقوام دیگه رفتیم همه کیان جونم بعد از چهار ماه دیده بودند خیلی به نظرشون بزرگتر شده بود و بعد...
روزی که پسرم برای اولین بار غلط زد و افتاد رو شکمش وحسابی شوک شده بود و گریه کرد
روزی که پسرم شروع کرده بود دستش میکرد تو دهنش
پسرم حدود سه ماهه بود که انگشتش می کرد تو دهنش گل پسر حرف گوش کنم تا انگشتش از دهنش بیرون میاوردم دیگه تو دهنش نمی کرد پسر نازم امیدوارم که همیشه حرف مامانی گوش کنی ...