کیان جونمکیان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

روزهای زندگی پسرم کیان

اولین بار گفتن ماما چقدر به یاد موندنی

بیست و چهارم مرداد بود که پسرم دقیقا نه ماهه شده بود اولین باری که پسرم کلمه ما تنها را گفت  که شروعی برای گفتن مامان بود خیلی لذت بخش بود الان که نزدیک سه خفتخ داره از اون وقت میگذره کلمه ماما را کامل تکرار میکنه کیان جونم نه ماهه و ده روزش بود کیان جونم نه ماه و ده روزش بود که میشد چهارم شهریور میتونست بایسته ولی به مبل تکیه میداد  و می ایستاد و آروم میتونست به جلو بره و بعد از چند روز بدون تکیه گاه هم برا چند ثانیه میتونست خودش نگه داره ولی تا ولش میکردی میافتاد الانم که دارم براتون مینویسم یک هفته دیگه ده ماهش تمام میشه تعقیر زیادی نکرده فقط ماما را میتونه بگه فقط حدود پنچ ثانیه میتونه بایست...
12 شهريور 1393

ایستادن کیان

امروز که دارم براتون مینویسم کیان جونم هشت ماه و پنچ روزش که کامل روی نشستن تعادل داره ولی بعضی وقتا یک کوچولو تعادلش از دست میده و بر میگرده و گریه میکنه و نشسته با اسباب بازیهاش بازی میکنه تا گل پسر ما هنوز رو نشستن کامل تعادل نداره که میخواد وایسه دستش میگیره لبه مبل و بدون کمک می ایسته  ماشالله گل پسرم تا حالا چند بارم افتاده خیلی هم گریه کرده ولی دوباره تا ولش میکنی کار خودش میکنه به خاطر همین روزها قید همه کارام زدم و همسش مراقب کیانم کارام وقتی خواب انجام میدم  چون تو این سن خیلی خطر ناک و مراقبت بیشتری میخواد تا یک کم بزرگتر بشه  امروز     امروز   که پنچم  مرداد نود وسه هس...
27 تير 1393